به گزارش مجله خبری نگار،محققان در این مطالعه، نقش سیگنال دهی دوپامین در یادگیری و انگیزه را به شکل دقیق تری مورد بررسی قرار داده اند. این تیم به طور مستقیم دو پارادایم شرطی سازی را با هم مقایسه کردند؛ گروهی از موشهای صحرایی نر تحت شرطی سازی پاولف و گروهی دیگر، تحت شرطی سازی کنشگر قرار گرفتند. در این حین، پژوهشگران سطح دوپامین را در مغز حیوانات ثبت کردند.
در اوایل دهه ۱۹۰۰، پاولف در آزمایشاتش، نشان داد:فقط دیدن ظرف غذا یا فردی که برای حیوان غذا میآورد و حتی صدای بسته شدن در، هنگام آوردن غذا، همگی محرکهایی هستند که باعث ترشح بزاق در سگها میشود. پاولوف متوجه شد که تداعی این صحنهها و صداها با غذا، منجر به نوعی یادگیری میشود که آن را شرطی سازی کلاسیک نامید.
شرطی سازی کنشگر، روش یادگیری دیگری است که از طریق پاداش و تنبیه در ازای یک رفتار شناخته میشود. از طریق این نوع شرطی سازی، فرد، ارتباطی را بین یک رفتار و یک نتیجه خاص، شکل میدهد.
محققان گفتند: مطالعات زیادی در رابطه با دوپامین انجام شده اند. ما از زمان آزاد شدن دوپامین در مغز آگاهیم، اما هنوز بحثهای زیادی در مورد متغیرهای دقیقی که این سیگنال دهی را تعیین میکنند، وجود دارند.
پژوهشگران اضافه کرده اند: نتایج ما، نشان داده اند دوپامین اصطلاحا یک سیگنال خطای پیش بینی پاداش است، به این معنی که دوپامین زمانی آزاد میشود که چیزی بسیار بهتر یا بدتر از حد انتظار اتفاق بیفتد؛ این، یک سیگنال یادگیری است. از طرف دیگر، یافتههای ما همچنین نشان داده اند که دوپامین با انگیزه مرتبط است؛ در واقع افزایش ترشح دوپامین، به افراد نیرو میبخشد تا برای دریافت پاداش، بیشتر تلاش کنند.
دانشمندان اظهار داشته اند: از این یافته ها، نتیجه میگیریم که دوپامین میتواند هم در یادگیری و هم در انگیزه نقش داشته باشد.